ای خورشید...
بر دم دروازه ی مغرب ایستاده ای چه کنی ؟
چشم انتظار کیستی ؟
غروب کن !
بگذار شب بیاید .
بگذار شب بر سرم باز خیمه زند...
(دفترهای سبز ٬ دکتر علی شریعتی)
تلفن زنگ خورد :
- منزل اقای اکبری ؟
- بله بفرمایید !
- بخشید اگه ممکنه به اقا غلامرضا بفرمایید فردا گذرنامه و مدارکش را به دانشگاه تحویل دهد ... خدا قسمتشون کرده با کاروانی که حامل ضریح امام حسن عسگری است به کربلا و سامرا مشرف بشن ...
مادر بزرگم بغض میکنه و میگه : دستتون درد نکنه ٬ اقا غلامرضا مستاجرمون هستن ! اومدن بهشون میگم ... خوشبحالش ... امیدوارم خدا زیارت کربلا را قسمت تمام عاشقان امام حسین کند !
طرف بی مقدمه میگه : مادرجان پس یه کاری کنین ! شما هم گذرنامه خودتون و اقاتون را همراه مدارک اقا غلامرضا بفرستین ببینم میتونم براتون کاری کنم یا نه !!!!
و به همین راحتی !!!!...
...
امروز پدر بزرگ و مادربزرگم از زیارت برگشتند ... میبینید اگه اقا بطلبه همه چیز را اماده و مهیا میکنه ...
امروز بازهم به « قسمت » اعتقادم قوی تر شد !!!!!!!!...
به نام خدا
سلام
امیدوارم موفق باشی.
بنام خدا
علیک سلام
ممنون همچنین شما!
سلام حاجی سوغاتی ها رو تنها تنها می خوری ؟
سوغاتی خوردنی کربلا چیه ؟!!!!!!!!!!
سلام بالاخره اینجا باز شد /بر چشم بد لعنت/گوش شیطون کر/چشم حسودان کور/
بش باد...
سلام. حاجی خوش اومدی دوباره!!!! باور کن دلم یه ذره شده بود واسه خودتو نوشته هات. خوب کردی از فرشته نامه اومدی بیرون... اون جناب ؛خودم؛ کجا شما کجا!!!!!!!!!!!!!!!!! دی:)))))))
انشالله قسمت شما هم میشه و میری اونورا...
وقت کردی. بیکار شدی. حوصله داشتی. قابل دونستی. از اون ورا رد میشدی. دلت خواست. یه سری بزن به ما. خیلی وقته رنگ کامنتاتو ندیدم...
حاجی هم همین حسو داشت ؛)... چشم ... تو برنامه کاریشون قرار میدم :پی ...