اگه جناب « دکتر پاسدار رضایی » رئیس جمهور بشه :خیلی عالی میشه !!!!! چون ما جوونها را مثه فرزندان خودش میدونه و تا ۴سال دیگه همه پناهنده امریکا میشیم ...
امروز تصمیم گرفتم همون مسیر قدیمی و خاطره انگیز را تو پارک طالقانی تنهایی قدم بزنم ...
باورم نمیشد تو اون مسیر پرت - که فقط من و تو میدونستیم - کس دیگه ای هم باشه ! پسره با دیدن من از جایش بلند شد ٬ حدس زدم ... ولی حدسم اشتباه بود !
خودم را زدم به بی خیالی و راهم را ادامه دادم ٬ نزدیکشون که شدم دیدم دختره بغض کرده ! نه !!! داشت گریه میکرد . صدای پسره را شنیدم که بهش میگفت :
«
دوستی ما از اولش هم اشتباه بود ! این حرفها را زدم که بدونی دلیل اینکارم چیه و اگر فردا روزی ٬ بازهم با هم برخورد داشتیم از من هیچ کینه ای بدل نداشته باشی !!!! »
و دختر فقط بغض کرده بود هیچ نمیگفت ...
برام قابل باور نبود ! این صحنه براتون اشنا نیست ؟؟؟؟
میترسم نکنه این حرفا خاصیت همین راههای پنهانی ای باشه که خیال میکنیم فقط مال ماست و نه هیچکس دیگه...
حرف جدیدی نبود... ماجرایی که همیشه و هر روز تکرار میشه
امیدوارم برای ما دیگه تکرار نشه !