چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« حکایت » نامه

انجا که تو را بینم ...
دیگر هیچ نخواهم دید ...
خوش خاطره ایست ! نه ؟...
انجا که مرا دیدی ...
دیگر هیچ نخواهی دید ...
خوش خیالیست ! نه ؟ ...


اندر احوالِ ...ِ ما :
یک گاریچی بود که هر وقت وارد شهر می‌شد، ماموران و گزمه‌هایی که رفت و آمد انسانها و کالاها را کنترل می‌کردند با دقت آدمها و کالاهایی را که در گاری بود بررسی می‌کردند و آخر سر به گاریچی می‌گفتند که می‌تواند برود چون هیچ چیز مشکوک یا تقلبی در گاری نبود، گاریچی هم خوش و خندان راهش را ادامه می‌داد و می‌رفت. زیر لب زمزمه می‌کرد و با خود می‌گفت: چه خوب این مسئولان و ناظران که نگهبان دروازه‌اند، هیجگاه به ذهنشان نمی‌رسد که « گاری دزدی است» ؛ مدام توی گاری را تفتیش می‌کنند ...


بعضی وقتها حرفم نمیاد ! چیکار کنم خوب ؟!!! اوضاع کارمندی بد نیست میگذره ! باید بفکر کار دوم باشم ... شایدم کار سوم ... اینطوری خرج زندگی در نمیاد ...

نظرات 6 + ارسال نظر
نرگس شنبه 11 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 02:12 ق.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

خوب اقا جون حرفت نمیاد بگو نمیاد چرا مردم رو میذاری سرکار؟؟؟
دی::
حالا از فردا همه گیر میدن به گاری و ماشینا هیچکس توشو نمیگرده

خوب منکه گفتم نمیاد !!! خودتون سر کار بودید !!!!!!

علیرضا یکشنبه 12 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:51 ق.ظ

گاری دزدی است که هیچ...داستان هم بدجوری دزدیه!حداقل اسم نویسنده رو می نوشتی.

راستش اونی که برام فرستاده بود ننوشته بود ! منم نمیدونم مال کیست!

shima دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:04 ق.ظ

dastanet az oon dastanhayee ke adam fekr mikone roshan fekranas va ba ye ghiafeye filsoofane say mikone dar barash fekr kone amma yekam cherto pert bood bebakhshida... ye kariam bara man peida konam daram miam be tehran allaf nabasham be mavad roo biaram. chetore sahame in weblogeto be man befrooshi ? cherto pert migam manam viroosie? felan bye

خوب فکر میکنی مگه روشنفکرا و فیلسوفها چی میگن ؟؟!!!!

علیرضا دوشنبه 13 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 06:12 ب.ظ

خجالت بکش آقا دزده.این داستان مال چخوف هست با ترجمه عطا الله مهاجرانی.

بابا روشنفکر ! بابا فیلسوف !!! خوب ما هم یاد گرفتیم ...

نرگس سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 11:39 ب.ظ

کجایی حاجی؟؟

زیر پاتون !!

شکر تلخ چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 12:00 ق.ظ http://shekaretalkh.persianblog.com

چی بگم والله؟

سکوتم از رضایت نیست ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد