میخواستم بنویسم ...
میخواستم بنویسم که باز بیستم شهریور رسید ...
میخواستم بنویسم که ای کاش میشد فراموش کنم ...
میخواستم بنویسم ...
میخواستم گلایه کنم ...
میخواستم کفر بگم ...
میخواستم ...
ولی میگم :
چه خوش است طعم عشق تو
چه شور آفرین است نگاه عاشقانه تو
چه تکان دهنده است توجه مهر آمیز تو
چه شیرین است زندگی در کنار تو و در زیر سایه لطف تو
چه لذت بخش است گرمای دست نوازش تو
خدای من محبوب من ...
نه تنها از خویش مران که در کنارم گیر و دامنت را پناه جاودانه من ساز .
قشنگ بود...همین... هیچی نمیگم که قشنگی اش کم نشه
منم فقط میگم شیرینی چی شد ؟!؟؟؟
خیلی قشنگ بود مثل همیشه
ممنون مثه همیشه ؛)...