چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« گل نرگس » نامه

به یازده خم می اگر چه دست ما نرسید ...
بده پیاله که یک خم هنوز در دست است ...
من گل های زیادی را دیده ام... من گل لاله را می شناسم. گل نسترن را دیده ام. با شقایق دوست بوده ام. با مریم و سوسن و... هم نشین شده ام؛ اما بارها و بارها، به تمامی آنها گفته ام که هیچ کدامشان برای من،
گل نرگس نمی شوند. من عاشق دیوانه گل نرگس ام. این را دیگر، همه گل های سرزمین من- همه گل هایی که مرا می شناسند- می دانند...
فقط نمیدانم ... ایا اوهم مرا دوست دارد ...؟


پشت سر هم حنابندان و عروسی دعوتم ... تو این دو هفته ۶تا ... منم که بی جنبه !!! ترکوندم همه را ...! امشب را که نگو از مراسم جشن هیاتمون یه راست رفتم مراسم حنابندون پسر عموم ... اونجا هم که دیگه نگووووووووو ...
دوهزارتومن شادباش (همون شاباش خودمون) به داماد دادم عوضش هفت هزارتومن شادباش و پول جمع کردم ... فکر کنم پول شادباشی که روز عروسی باید دوباره بدم و پاتختی بدست اومد ... نمیدونم چرا امشب هرکی منو میدید میگفت ایشالا عروسیت ... ایشالا عروسیت جبران میکنیم ... و ...
کلی مطلب میخواستم بنویسم ولی خیلی خسته ام ... تو این ایام منو تو دعاهاتون فراموش نکنین ... بازم عیدتون مبارک باشه ...

این ازدواج پسر عموم یه قصه داره ٬ البته قصه که نه افسانه !!!‌اول میخوام نظر شما را بدونم ٬ شما کدامیک را میپسندید:
۱- نسبت به کسی احساسی داشته باشید و بدونین طرف مقابل هم بقول معروف بدش نمیاد و معلوم هم نیست ایا به هم برسید یا نرسید !!! و حتی اگه بهم برسید « باید هر دو طرف برای زندگی تون زحمت زیادی بکشید » ...(علاوه بر اینها مخالفت اولیه خانواده را هم مدنظر قرار دهید)
۲- خانواده یه انتخابی براتون داره و شما هم فعلا هیچ احساسی نسبت به طرف مقابل ندارین و احتمالا با معیارهای خودت تو چند مورد همخوانی ندارد ٬ ولی « مطمئنین پس از ازدواج از نظر مادی هیچ مشکلی نخواهید داشت » ...
شما بودید کدوم را انتخاب میکردین ؟؟؟؟
نظرات 4 + ارسال نظر
آبجی خانمی سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:59 ب.ظ

سلام داداشی گل خوبی امروز برای اولین بار بود که به وبلاگت سر می زدم و خیلی هم ذوق کردم دیدم برای روز تولد من ومژده همچین متن زیبایی رو نوشتی خیلی سپاسگذارم از زحمتی که کشیدی زیبا بود تمام متنهای وبلاگت رو سر فرصت می خونم و نظر می دم بازهم از محبتت ممنونم

به به ببین کی اومده !!! ابجی خانومی اومده !!!
علیک سلام ابجی خانومی .. خبر میکردی گاوی گوسفندی حسودی (!!!!) قربونی می کردیم ... این کمترین کاری بود که ازم بر میومد ... به استاد عزیز سلام برسون ... به امید دیدار

نرگس سه‌شنبه 29 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:02 ب.ظ

اول از اخر:
یه زمانی من مورد اول رو میپسندیدم اما بعدها تجربه بهم ثابت کرد که بیخیال این موضوع بشم...چون تو ذاتم نیست اما مورد دوم رو اگه معیارهامون همخونی داشته باشه مشکلی نیست عشقه هم یواش یواش میاد اما اگه معیارهامون تفاوت داشته باشه این یکی رو بیخیال شده و تا اخر عمر مجردی سر میکنیم دی:))
حاجی جان اون قسمت اول نوشته ات حرف نداره اما لطفا منظور خود را از گل نرگس به وضوح اعلام بفرمایید:
اگر منظور همان گل نرگسی که گیاهی زیبا بوده باید بگویم بنده ذوق مرگ میشوم وقتی پاییز می آید و این گل به بازار میرسد
اگر منظور همان گل نرگسی است که ادمیان همه در انتظارش هستند که باید بگویم عاشق تر از تو اینجانب میباشم
و ...و اگر منظور از گل نرگس این گل نرگس میباشد که دیگه ذوق مرگی تمام است دی:))
و اگر منظور گل نرگسی دیگر است که خوشا بحال آن گل نرگس....
در رابطه با ترکاندن در عروسی هم بنده دیگر نظری ندارم ...

اول از اخر:
- « دیگر » نظری نداری ؟؟؟؟؟ سوتی دادی اساسی :پی !
- « هر گلی یه بویی داره » گل های نرگس هم همینطور !!!!
- منم مورد سوم را میپسندم ولی مورد اول هم مشکلی نیست مورد دوم هم که ...

نگار چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 01:02 ق.ظ

ایشاللا عروسیت

اول اونایی که نوبتشونه ...

میترا چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:23 ق.ظ

همه هم گفتن ایشالله عروسیت و تو هم که دیگه ذوق مرگ و جو گیر .. این پسر عموهه بد تاثیر گذاشته روت ها .. در مورد پسند و اینهام .. بی خیال حوصله فلسفه پردازی ندارم

یعنی تو فلسفه هم میدونی؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد