چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« خود خواه » نامه

ساعت ۳ نصفه شبه ! هرچی سعی کردم بخوابم نتونستم !!! تمام صحنه های امروز مثه یه کابوس روبرومه ...

جدی اگه منو نبخشه چی ؟؟؟!

بهم میگفتن که آدم « خودخواهی » هستم ... تنها خصوصیتی که اصلا قبول نداشتم ! ولی امروز متوجه شدم که خیلی « خودخواه » م !!! همین « خودخواهی» م بود که امروز همه چی را خراب کرد ...

شنیده بودم که : کلید هر شری « خودخواهی » است ... و امروز تو اون یک دقیقه من سرتاپا « شر » شده بودم ... تو اون یک دقیقه سرتاپا « اتش » شده بودم که فقط اونو میسوزوندم ... نمیدونم چرا نتونستم جلو خودمو بگیرم ...

همیشه بهم میگفت : تنها دوستم تویی !! ادم یه دوست خوب داشته باشه بهتر از اینه که دوستای زیادی داشته باشه ...
منم خوب جوابشو دادم ! نه ؟؟ ...

ای کاش تو اون یک دقیقه ...

...

...