وقتی تو لحظه هام ، عشق تو رو کم میارم ...... به دلم هزار و یک غم میارم
توی چشمات خودمو گم میکنم .... اسمون دلمو ، نم میکنم
پر بارون میشم از دیدن تو ... پر آرزو واسه چیدن تو
گرچه داشتنت برام خیالیه .... بی تو اما زندگیم چه خالیه
تنها چیزی که میتونست منو ازین حالا هوا خارج کنه ...دیدنت بود ....
مثه همیشه یه روزه ...
اونو ازت خواسته بودم ٬ بهم دادی ... حالا که ازم گرفتیش اومدم دوباره بسپرم بخودت ...
وقتی بهم گفتن باورم نمیشد !! حسین و تارا !!
گفتم : برو بابا !! شوخی میکنی؟!!! ...
...
...
...
وقتی هم که بهم گفتن که حسین تو جاده شمال تصادف کرده و فوت کرده ...
بازم گفتم : برو بابا !!! شوخی میکنی ؟!!! ...
...
...
...
یه ماه بیشتر از اشناییشون نمیگذشت ولی بقو ل برادر زاده ام :
« خدایا ! اگه قرار نبود عمر حسین به دنیا باشه ! چرا مهرشو اینطوری رو دل تارا گذاشتی ! »
پ.ن۱ : تولد حاج اقا چغندر اردیبهشته !! تولد من خرداد !!!
پ.ن۲ : همین الان تیرنادو توباگو ۱۰ نفره ( یه همچین اسمی ) با سوئد ۱۱نفره صفر ٬ صفر شد .
اون بخش دوم...وای...خیلی سخت باید باشه...طفلک تارا...تسلیت میگم
حاج آقا چغندر مرسی بابت تبریکت بابا خردادی دمت گرم
مرسی
بگذار تا ببینمش اکنون که می رود ... ای اشک از چه ، راه تماشا گرفته ای
اگر از پایان گرفتن غمهایت نا امید شدی به خاطر بیاور که ... زیباترین صبحی را که تا به حال تجربه کردی مدیون صبرت در برابر سیاه ترین شبی هستی که هیچ دلیلی برای تمام شدن نمی دید .......