چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« یه روز مثه بقیه روزها » نامه

آرزو می کردم دشت سرشار ز سر سبزی رویا ها را
من گمان می کردم
دوستی همچون سروی سرسبز چهار فصلش همه آراستگی است
من چه می دانستم
هیبت باد زمستانی هست؟
من چه می دانستم
سبزه می پژمرد از بی آبی
سبزه یخ می زند از سردی دی
من چه می دانستم
دل هر کس دل نیست
قلبها صیقلی از آهن و سنگ
قلبها بی خبر از عاطفه اند!!!

خیلی سخته که بغض داشته باشی ، اما نخوای کسی بفهمه ...
خیلی سخته که عزیزترین کست ازت بخواد فراموشش کنی ...
خیلی سخته که سالگرد آشنایی با عشقت رو بدون حضور خودش جشن بگیری ...
خیلی سخته که روز تولدت ، همه بهت تبریک بگن ، جز اونی که فکر می کنی به خاطرش زنده ای ...
خیلی سخته که غرورت رو به خاطر یه نفر بشکنی ، بعد بفهمی دوست نداره ...
خیلی سخته که همه چیزت رو به خاطر یه نفر از دست بدی ، اما اون بگه : دیگه نمی خوامت...


هیچ احساسی ندارم ! یخ یخ هستم ! بقول یه عزیزی ٬ شاید دو شخصیتی باشم !! اگه اینطور باشه الان هم فکر میکنم اون آدم برفیه باشم !
ای کاش میشد بزرگتر نمیشدم !
نظرات 5 + ارسال نظر
نرگس پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:52 ب.ظ

من اومدم اینجا به قصد یه عالمه تبریک... ببینم؟؟؟!!!.... من تا حالا اینجوری ندیده بودمت...اینو جدی میگم...
عجالتا تبریکات صمیمانه من رو بپذیر .... مبارکت باشه تولدت آقا...

چیو ببینی ؟! مگه من چم شده !؟! همیشه همینجوری بودم ؛) ...
مرسی از عجالت ! مرسی از صمیمانه ! مرسی از تبریکات ! در ضمن این اخری که گفتی کیه ؟!!! ؛))

شیما جمعه 26 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:45 ق.ظ

دیدی نرگس هم میگه عوض شدی!!!!!
در ضمن کاری که عوض داره گله نداره.د.د

نمنه !؟! ؛) ...

نرگس شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 03:18 ب.ظ

ای بابا شیما جان چرا حرف تو دهن من میذاری...این اقا!! عوضی نمیشه...عوض میشه...عین میو میو :)))
من حالا بعداهاااااا با شما کار دارم آقا!!!!

منکه هرچی کامنتش را خوندم همچین کلمه ای ندیدم !! در ضمن « بارباپاپا » بود که عوض میشد ؛)) ...
گفتی اقا یادم افتاد سه تا صلوات بفرستم ... در ضمن بهشت زهرا بری قبرش تابلوه راحت میتونی پیداش کنی ( قهقه شیطانی )...

شوهر مریم سه‌شنبه 30 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:40 ب.ظ

حالا حالاها باید تاوان پس بدی

من کی ام ؟ این کیه ؟ مریم کیه ؟؟ شوهرش کیه؟؟؟ اشتب گرفتی ...

هستی چهارشنبه 31 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 09:54 ق.ظ http://hastiasadi.blogfa.com/

این حاج آقا چغندر ما نمی دونم چند روزه چشه
نیما جونم
فکر کنم به خاطر تولدمون باشه
منم یه چند روزی همین طوری شدم
اونم درست روزهای تولدم
می دونی که ما خردادیا....
زیاد سخت نگیر
مگه ما چند تا معاون داریم
حالا حالا ها لازمت داریم ها....

اره میدونم ما خردادی ها خیلی گلیم ...
راستی مانی خوب شد ؟! به اونم بگو زودباشه دلمون عروسی میخواد ها ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد