چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« دات کام » نامه

هر که به دیدار تو نائل شود    یک شبه حلال مسائل شود

این روزها همه جا را چراغونی کردن ... تو هر کوچه و خیابونی که میبینی همه در تکاپو هستند ... یه جشن مذهبیه که بر خلاف بقیه جشنها اصلا نیازی به برنامه ریزی و تبلیغات نداره !! هرکی به سهم خودش تو جشن شرکت میکنه ... از گلدون گذاشتن تو کوچه ها تا برگزاری و خرجهای انچنانی ... واسه دوسه روز چهره شهر عوض میشه ... شبها شهر تو نور میدرخشه عوضش خیابونها ترافیکه شدید ! خیلی از مردم امشب تا صبح بیدارند ... بعضی ها امشب را احیا میگرن ... بعضی ها تا صبح تو خیابونها در حال گردش هستند و ...

یاد مرحوم اقاسی بخیر :

دوش مرا حال خوشی دست داد ... سینه ما را عطشی دست داد ...
نام تو بردم لبم اتش گرفت ! شعله به دامان سیاوش گرفت ...
نام تو ارام جانه من است ...
پرده بنداز برچشمه ترم .... تا توانم به رخت بنگرم !!
ای نفست یارو مدد کار ما !! کی و کجا وعده دیداره ما ...

ای زلیخا دست از دامان یوسف باز کش !!! ؟
اقا پیر شدیم دیگه نمیخوای بیایی ؟
به خوبها سر میزنی !! اصلا همون بد !
به حق خوبات !! مگه ما بدا دل نداریم ! ؟
خواستی خاطر خواه نکنی !!!
رفتی پشت پرده !!! فقط یک نظر !!!
اقا خوبیم !بدیم!  به پات نوشته شدیم اقا  !!!

(اگه دوست داشتین میتونین دانلود کنین)


چه راحت بعضیها رو دوستی هاشون یه خط قرمز میکشن ... راحت همه چی را کنار میزنن ... « اخرین باریه که بهم زنگ میزنی ! شمارمو از رو اد لیستت پاک کن » ... « دیگه واسم مهم نیستی ! هر چی بود تموم شده ! » ... « دیگه نمیخوام ببینمت » ... « من دارم میرم یه سفر شاید دیگه نتونم ببینمت !!» ... « من خانومم اجازه نمیده با دوستان دوران مجردیم باشم » ...

خیلی های دیگه هم یواش یواش خودشون را از رو لیستتون حذف میکنن و برعکس ... اول هفته ای یه زنگ ... بعد هفته ای یه اس ام اس ... بعد ماهی یه اس ام اس ... بعد دیگه جواب اس ام اس را هم نمیدن !!!! میگن افلاین گذاشتیم بدستت نرسیده !!! یا افلاین گذاشتی به دستم نرسیده !!!

عزیزی میگفت توقع نداشته همونطوری که تو با اونها برخورد داری اونها هم با تو همین برخورد را داشته باشن !!

هفته گذشته تو جشن مجله دنیای تصویر ٬ یکی از اشنایان قدیم ( که از قضا وبلاگ نویس قدیمی هم است ) را دیدم ! به شماره اش اس ام اس زدم که مطمئن بشم خودشه ! ولی یه دفعه دیدم که دوست پسرش زنگ زد ٬ هرچی از دهنش در اومد گفت !! منم که پسره را میشناختم شروع کرد به احوالپرسی ٬ دیدم نه انگار خیلی توپش پره ! درجا شماره اش را از رو اد لیستم پاک کردم گفتم یه دوستی ۳ساله چه راحت ... شد .

یا مثلا چند هفته گذشته یکی دیگه از دوستام سر یه شوخی کوچیک ... اصلا ولش کن ... بقول مریم حیدرزاده :

این روزا کارآدما ، دلای پاک بردنه 
بعدش اونو گرفتن و به دیگری سپردنه 
این روزا کار آدما ، تو انتظار گذاشتنه
ساده ترین بهونشون ، از هم خبر نداشتنه


خوب خدا را شکر ماهم به جمع « دات کامی » ها پیوستیم ... این تصمیم بیشتر بخاطر گالری عکس هام بود ... که زحمت اونو دیوید عزیز کشید ... امیدوارم بتونم اون را فعالانه ادامه بدم ...

 این دوربین دیجیتال هم مصیبتیه ها ..

نظرات 4 + ارسال نظر
نرگس شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:10 ب.ظ

فوتو بلاگ با عکس نی نی اتون رویت شد... چرا اینقدر کوچولوئه دی:))
تا حالا برای تو پیش اومده که بخوای نباشی؟؟؟ یا کم باشی؟؟؟ امیدوارم هیچوقت برات پیش نیاد چون اونوقت خیلی قضاوتها روت میشه...:)

کوچولویی نینیمون به دایی اش رفته !!!
...
منظورت را نفهمیدم !!!!!

میترا یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 04:13 ب.ظ

بابا دیجیتال بابا دات کام بابا سور بابا خان داییییی ..

دیگه ما اینیم دیگه !! ؛) ...

هستی پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:37 ق.ظ

اولا قدم نو رسیده مبارک
ولی خیلی ....
اون عکست منو کشته..

اولا مرسی
ولی خودت خیلی ...
کدوم عکس ؟!؟!؟!

شایان پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 10:05 ق.ظ http://persian.net.tf

سلام منم میخام دات کامی بشم میتو نین کمکم کنی ؟

یه دومین و یه هاست ویندوز میخری ... بعد راحت میتونی دات کام بشی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد