چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« اقا رضا » نامه

شکسته بالتر از من میان مرغان نیست

دلم خوش است که نامم کبوتر حرم است

...

هروقت این شعر را زمزمه میکنم یه احساس قشنگی بهم دست میده ، یاد کبوترهایی میافتم که دور گنبد « اسمال طلا » میچرخیدن !! یاد کاسه های طلایی رنگی میافتم که با اون تو صحن آب میخوردیم ... یاد گنبد خوشگلش میافتم ...
یاد ...

یاد سفر مشهدی که با بچه های کلوب رفتم افتادم ... یکی از بهترین سفرهای زیارتی بود که رفته بودم ... دوربینم را هم تازه خریده بودم ... عاشورا هم بود ... همسفرای خوبی هم همراهم بودن ...

ای کاش میشد این سفر با همون صمیمیت تکرار بشه ...
تولد « آقا رضا » را به همه شما عزیزان تبریک میگم ...


کسانی هستن که تو زندگی مون وارد میشن ... حتی اگه مدت حضورشان تو زندگیمون کم باشه ولی اثری که تو زندگی و فکرمون که میذارن ابدیه ... مطمئن باش یاد تو همیشه تو ذهنم بوده و هست ...
بازم میگم « دو تا دوست اگه بخوان میتونن تا ابد برای هم دوتا دوست بمونن » ! ...

تو هم  هر وقت نخواستی بهم بگو ...


بقول معروف : خر ما از کره گی ٬ کره خر بوده !!!  چند وقته همه کارهام بهم ریخته ! شبها تا دیر وقت سر کارم ! چند روز دیگه سال میلادی تموم میشه و حسابرسی و انبارگردانی و ... !!! کار این شرکت ش.ا هم تموم نشده و لرزه های اون همچنان ادامه دارد (همونی که تو دو پست قبل در موردش صحبت کردم ) !!
 اصلا فرصت اینکه به خودم فکر کنم ندارم ... دلم خوش بود با سفر دبی خستگیم در میره ولی وقتی برگشتم کلی کار عقب افتاده واسم ردیف کرده بودند ... سال مالی هم که داره تموم میشه و اوج کارهای ما شروع میشه ...
دوست دارم یه سفر دیگه برم ... به یه جای دور ... فارغ از همه فکرها و مسئولیت ها ...


پ.ن۱: بالاخره تونستم از طریق اینترنت واسه ارشد ثبت نام کنم ... نمیدونم با این همه مشغله کنکور شرکت کردنم چیه ؟!!!
پ.ن۲: اگه چند وقت دیگه دیدین من شهردار تهران شدم تعجب نکنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نظرات 6 + ارسال نظر
سامره دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:41 ق.ظ http://samere22.blogfa.com

مطوئناً دوستای احمدی نژاد وقتی احمدی نژاد شهردار شد بیشتر از ما وقتی تو شهردار خواهی شده تعجب کرده بودند، پس امیدتو از دست نده. ما هم بریم همه جا بگیم رفیق سابقمون شهردار شده
بعدشم من نمیدونم، کلاغ و حمید و این حرفا هم نمی شناسم، سوغاتیمو می خوام ، و گرنه هر چی دیدی از چشم خودت دیدی... بگما

ولی من از الان بگم .. من اعتقاد به فامیل بازی و اشنا بازی ندارم من تخصص را بیشتر در نظر دارم ... پس با توجه به تخصصت یه فکری برات میکنم ( سوت سوت )
................
مگه تا حالا هرچی دیدم از چشم تو دیدم !!!!!!!
راستی منهم میگما ...!!!!!!!!! ؛) ...

نینا دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 02:26 ب.ظ http://ninah.blogfa.com

من اینو میگم تو ۳ روز رفتی دبی اگه این همه کارات عقب افتاده خوب کمتر بیا تو نت.دروغ میگم.
بهت تبریک میگم تونستی برای ارشد ثبت نام کنی.
موفق باشی

هستی سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:38 ق.ظ http://hastiasadi.blogfa.com

سلام حاج آقا
تا اونجایی که یادمه شما به این آقا رضا ارادت خاصی داری
چون زیاد به زیاد بهش سر میزنی
واین خوبه
راستی مگه تو خرم داشتی من نمی دونستم
چی کار داری می کنی که انقدر سرت شلوغ شده
ناقلا راستشو بگو
راستی خواستی بری یه سفر دور منم می آم
چون خیلی دلم یه سفر دور می خواد
ایشالله که ارشد قبول بشی
شهردارم شدی پست ما یادت نره
هر چی باشه هوای خردادیا رو باید بیشتر داشته باشی

علیک سلام و رحمه اله
چه خبره !؟؟؟ من اینهمه سئوال را باید جواب بدم ؛)
هیچ خبری نیست ! همه جا امن و امانه ... داروغه بیدار است ...
خردادی ها یه چیز دیگن :پی ...

مهدیه سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:02 ق.ظ http://وبلاگم كجا بود؟؟؟

یه سوال تو این سوغاتی رو گردن همه می ندازی نه؟
شهامت داشته باش بگو سوغاتی نیووردم براتون
راستی منتظر جک در مورد نیما هم باشید...

خوب تو خودت بی معرفتی مشکل من چیه ؟؟؟!
همه دوستان سوغاتی هاشونو گرفتن و خوردن .. تو بخاطر معرفت زیاد بهت نرسیده !!
در ضمن اینا شاید واسه شما جک باشه ولی واسه ما خاطره است ...

نرگس چهارشنبه 15 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:25 ب.ظ

من که اصلا تعجب نمیکنم... تو حتی ممکنه بزنی رو دست احمدی نژاد :دی

نرگس پنج‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:23 ب.ظ

چرا خالی میبندی؟؟؟؟ من که هنوز سوغاتی نگرفتم... تازه شکلات سوغاتی نیستا :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد