چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« دل » نامه

... آری ...
... باید تن را فروخت و روح را آزاد کرد ...
... آزاد از این وابستگی ...
... آزاد از این دلبستگی ...
... آری ...
... تن مزاحم است ...
... مزاحم وارستگی روح ...
... پس مینوشم ... « ابسولوت با طعم تمشک ! »
... تا در مستی خود بفروشم ...
... و آزاد گردم ...
... آری ...
... خاطره ٬ خاطره است ...
... و ...
...باید تن را فروخت و روح را آزاد کرد ...

پ.ن : یه مدتی بود یه چیزی این وسط سینه ام درد میکرد ... بعضی وقتها هم تاپ و توپ میکرد ... تا حالا همچین چیزی ندیده بودم ... رفتم دکتر ... دکنر بهم گفت : مبارکه ! چغندر « دل » دار میشود !!!


این رسانه ملی هم سنگ تموم گذاشته ...
- طرح « برخورد با بدحجابی » را بعنوان طرح « امنیت اجتماعی » به رای میذاره و از مردم میخواد که نظر بدهند ! بازم ۴۰درصد مخالف داره !! ۲۵ درصد بیشتر از اونچیزی که نیرو انتظامی آمار داده بود !!! برنامه های اخبار را هم که همه در جریانید !! ۱۰۰٪ مردم موافقند فقط یه سری جوون سوسول ٬ برق گرفته ٬ رپ ! که معلوم نیست که از کجا پیداشون کردند با طرح نیرو انتظامی مخالفند !!!! مرسی ازین فرهنگ سازی !!!
- « جابجایی نمایشگاه کتاب » را هم که هم در جریانید !! فقط کافیه یکساعت تو شبستان مصلی بگردید تا بد و بیراه های مردم را بشنوید ! آدرس غرفه ها هم اینطوری شده ! « مصلی تهران ٬ شبستان اصلی ٬ روبروی محراب » !!!! تازه مسئول نمایشگاه هم با افتخار از برنامه ریزیشون دفاع میکنه میگه : « غرفه ها به طرز منظم چیدمان شده است ! همه غرفه ها در یک محل هستند و در دسترسند !! غرفه ها چون به ترتیب نام هستند از یک ارزش برخورداند !!!! امکانات رفاهی کافی است ! و ... » . جالب اینکه تمام مصاحبه شونده ها هم ازین طرح استقبال میکردند !!!!!!!! تنها مزیتی که محل فعلی نمایشگاه داره در دسترس بودنشه که اونم تو ساعت شلوغی نمایشگاه ( ساعت ۶عصر به بعد ) عمرا بتونیم سوار مترو بشیم!!!

پ.ن ۱ :‌ رسانه ملی دوست داریم ...
پ.ن ۲ : میگوید « میگیرند و میبرند » میگویم « پس همچنان هستند » ...
پ.ن ۳ : بعضی وقتها بعضی تصمیمها ٬ بعضی کارها هزینه هایی داره ! شاید الان راحت بشیم ولی باید دید هزینه های بعدش چقدره !( اصول مدیریت ) ...
پ.ن ۴ : اگر بخواهی ٬ میتوانی !!!
پ.ن ۵ : راستی فتو بلاگ هم دارم ها !! به اون طفلک هم سر بزنین ...

پس نوشت : یه بنده خدایی تو خیابون خانمی را ماچ میکنه !! نیرو انتظامی بهش میگه : داری چیکار میکنی ؟!! طرف میگه : مگه چیه ؟‌! معلم کلاس اولمه !!!

نظرات 9 + ارسال نظر
مریم چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:22 ق.ظ http://marmary.blogsky.com

آهای مستای عاشق چه حالی داره مستی .
چه حالی داره وقتی کسی رو مپرستی.
خدا رو میشه تو مستی صدا کرد.
برای قلب عاشق ها دعا کرد .
تو مستی غصه ها با دل غریبن.
غما رو میشه با مستی رها کرد.
آهای دلبر که بردی دل ز دستم خیال کردی که من دور از تو هستم .
تویی در جام می با من دمادم تو مستی با من و من با تو مستم.
بیا مستانه بر دنیا بخندیم به این دنیای وا نفسا بخندیم.
بیا عهدی ببندیم عاشقونه.
به این شبهای بی فردا بخندیم.
غما رو میشه با مستی رها کرد...




اونم با طعم تمشک:d

خوشمزه است ؟!!!

مهدیه چهارشنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 11:35 ق.ظ

مبارکه به سلامتی
شیرینیش رو کی میدی؟؟؟
هوس سفر نداری ز غبار این بیایان؟؟؟

شیرینی چی ؟!!!

هوس سفر که دارم ... ولی بنما همسفری !! (قافیه رو !!!)

نرگس جمعه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:56 ق.ظ

به اون طفلک سر زدم که دلش نسوزه...اما تا دیدم دلم بیشتر به حال خودم سوخت...کار تو بود؟؟؟؟؟

کی کار من بود !؟!!

هستی شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:30 ب.ظ http://hasti.ir

به دکتر نگفتی که خردادی هستی!!!!!!!!!!!!!
می خواستی بگی طبیعیه هی می آد و میره و زود فراموش می شه
هر چی باشه من خودم خردادیم می فهمم ...

دکتر به ماه تولد کار نداره !! به « دل » کار داره !!

معصومه شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 12:31 ب.ظ http://sometimes.blogsky.com

نیم ساعتی که توی شبستان باشید و از هوای مطبوع اونجا استفاده کنید و لذت ببرید ... واقعا متوجه مزایای این تغییر مکان می شید !
امکانات رفاهی هم عالی ....
از یکی از درها که اومدی بیرون ، بعد از اینکه نیم ساعت بالا و پایین رفتی تا بفهمی کجا بودی و الان کجا هستی ! نیم ساعت دوباره راه میری تا برسی به صفوف طولانی ِ امکانات رفاهی !!!!
عجب لذتی داره واقعا کشف و شهود مکان های جدید !

اینکه گفتی سیاسی که نبود !!؟!!
امنیت ملی را هم که به خطر نمی اندازه !؟!!

مهدیه شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 04:02 ب.ظ

خودت گفتی چغندر دل دار شده خوب شیرینیش کو؟؟؟

شیرینی!!! باشه تا یه ماهه دیگه ... :دی

نرگس شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:38 ب.ظ

اون عکسی که توی اون طفلک گذاشته بودی :دی

چیه ؟!!! بهم نمیاد ؟!

ندا شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 10:53 ب.ظ http://neda3000.persianbog.com

سلام . احوالات شما ؟ می دونم خیلی خوشحال شدی . بهت حق می دوم حای بسی خوشحالی است .....خوب زود تند سریع بگو ببینم حه خبر .....

به به ببین کی اینجاست؟؟ شهروز خوبه ؟!!! خودت خوبی ؟؟ خواهرات خوبن؟! پدر و مادر گلت را سلام برسون !! ( یادم نبود اینجا کامنته !! ؛) )...

نرگس یکشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 02:51 ب.ظ

چرا نمیاد....خیلی هم میاد :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد