چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« غرغر » نامه

در میان قفس غم ماندم
از غم رفتن او
کاش جنس دل او
رنگ از سنگ نداشت
که مدام
در دل من ترکی بنشاند
کاش او یه رگی از عاطفه پنهان داشت
که میان همه هستی من جاری بود
کاشکی او بد بود !
اما
نازنین ِ من ِ تنها
بد نیست
او نمی داند عشق
معنی سبز کدام حادثه است؟
نازنینم بد نیست !
(شایا تجلی)

پ.ن1: دلم برای گریه لک زده !... امشب میخوام گریه کنم ... !
پ.ن۲: اولین شب جمعه ماه رجب است  ...میگن لیله الرغائب شب برآورده شدن آرزوهاست ... هم خودتون را دعا کنید هم من را !
پ.ن۳: حیف که قول دادم چیزی نگم تا ۱۰روز دیگه ! ولی امشب از دستت ناراحتم ! 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد