چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

Dog Day Afternoon نامه

دستم را بگیر ...
در کنارم باش ...
تا ابد ...

پ.ن : بیشتر بگم ، دعوام میکنه ! ( شاید واسه همین سه تا جمله هم دعوام کنه ! )


بعضی روزها واقعا یه Dog day Afternoon به تمام معناست نه فقط بعد از ظهرش کل روزش ... روز ۵شنبه ، سرکار خانم گربه بهمراه دوتا از فرزندان دلبندش وارد اتاق سرور ما گردیدند و چشمتان روز بد نبیند ، سویچ مربوط به کابل نوری را کامل ترکاندند ، پنل مربوط به برق را قطع کردند و تمام سرورهای ما را خاموش فرمودند و برای خودشون کلی خوش بودند ... حالا همه اینها به کنار موقع گرفتنشون چه فیلمی شده بود ... داخل RACK های سرور قایم باشک بازیشون گرفته بود ... بین کابلهای شبکه وول میخوردند و ...

سرکار خانم مادرشون هم هر از چندگاهی از کانال سری بیرون برمی آوردند و با چشمانی زل زده به ما میگفت :جرات داری برو طرف بچه های من ...

بعد از خارج کردن بچه گربه ها از اتاق متوجه شدیم بعله ! سرور اینترنتمون مرده ! کابلهای فیبر نوری قطع و شبکه بی سیم مرخص ...

خلاصه سیستم میستم تعطیل ... بخش فروش ، انبار ، حسابداری ، اداری ، همه و همه صداشون دراومده بود که اقا فروش ویژه روز پدر را مختل کردید ... ما هم کابل دست مشغول راه اندازی شبکه شرکت شدیم ... یه حمالی به تمام معنا ... یعنی عملا تا ظهر سیستمهای شرکت قطع ، خروجی تعطیل ! مسئول همه اینها هم کارشناسان سیستم !!!! بعد از ظهر ۵شنبه هم شرکت تعطیل !!!

مهندس ناظر تاسیسات میگفت ، چند روز بود تو کانالها اونها را دیده ولی چون سرکار گربه ، بچه داشته (!!!) دلشون بحالش سوخته بوده !

پ.ن۱: قراره اگه بتونم روزانه اپ دیت کنم ! پس دیگه بهتون نمیگم خودتون با زبون خوش میایین میخونین !
پ.ن۲: جمعه هم اصلا حس خوبی نداشتم !
پ.ن۳: هنوزم دوستم داری ؟!

نظرات 3 + ارسال نظر
هاچیپو شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 04:29 ب.ظ http://samere22.blogfa.com

دیروز که تابلو بود!!!
روزی درست وقتی که منتظر هیچی نیستی، و شاید دقیقا به این خاطر که منتظر چیزی نیستی، دستی از جایی دراز میشه؛ تاسی میندازه؛ و بازی شروع میشه...

تقدیر این بار ما رو برای خوشبخت بودن انتخاب کرده...

نرگس شنبه 30 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:29 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

بعد از ظهر یک روز سگی...یا یک بعداز ظهر سگی...یا یک روز بعد از ظهر با سگها...یا یک سگ در بعد از ظهر یک روز... خلاصه همه اینا رو گفتم که بگم هیچ نمی فهمم چه ربطی به گربه داره :)))))))
و اینکه من با شما کار دارم جناب... متوجه هستید آیا؟؟؟!!!

مهدی آزاده یکشنبه 31 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 10:06 ق.ظ http://www.mahdiazadeh.blogfa.com

سلام
این چیزا رو که اینجا نمینویسن، این قضیه‌ی گربهه مثلا کار آمریکای جنایتکار بود، اونوقت شما همه چی رو لو دادین. متأسفم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد