چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« Maybe » نامه

If I had one single wish
I go back to the moment I kissed
Do you goodbye no matter how hard I tried
I can't live without you in my life

Maybe you say you still want me
Maybe you say that you don't
Maybe we say it was over
Baby I can't let you go

I walk around couldn't understand
Where we were wrong and I can't pretend
It wasn't me it wasn't you
But I'm convinced we gave up too soon

Maybe you say you still want me
Maybe you say that you don't
Maybe we say it was over
Baby I can't let you go

Nothing that you lose was up to losing you
There's nothing I can take
When I run to you, when I come for you
You tell me I'm too late

Maybe you say you still want me
Maybe you say that you don't
Maybe we say it was over

Iglesias Enrique - Maybe


آهای مردم دنیا گله دارم ... گله دارم ..
من از دست عالم و ادم گله دارم ...
من از دست خدا هم گله دارم ...

خیلی سخته تو جمع باشی و احساس تنهایی کنی ...
خیلی سخته تمام عشقت و زندگی و هدفت کنارت نباشه ...
خیلی سخته بخوایی گریه کنی و گریه ات نگیره ...
خیلی سخته گریه ات بگیره و بخوایی جلو گریه ات را بگیری ...
خیلی سخته ... (حذف شد )
خیلی سخته ببینی اون احساس مشترکی که داشتین دیگه نیست ...
خیلی سخته اون تو را بقیه یکی ببینه و تو هم  سعی کنی اونو با بقیه یکی کنی ...
خیلی سخته بهت بگه دیگه تلاش نکن ...
خیلی سخته کنارت باشه ولی در کنارت نباشه ...
خیلی سخته بهت بگه : میخوایی الان عذاب وجدان بگیرم ؟!!!!!
خیلی سخته وقتی هدفت ٬ راه رسیدن به هدفت ٬ همه چی را از دست رفته ببینی ...

مهدی میگفت : اگه کسی را دوستش داری بایدبذاری هرکاری که میخواد بکنه چون دوستش داری ... بذاریم بره ! بذاریم فکر کنه ! بذاریم بمونه ! بذاریم لذت ببره از زندگی اش ! چون من وقتی خوشحالم که کسی که دوستش دارم را خوشحال ببینم !
زلال میگفت : خوب وقتی میخواد بره بذار بره ! چه کاری از دست تو برمیاد ؟! گریه کن و خودت را خالی کن ...
( ممنون که تنهاش نذاشتین ... )

براش دعا کنید ... خیلی هم دعا کنید ...

پ.ن ۱: قول داده بودم ولی نتونستم ( و نمیتونم ... ) ... میدونم مشکل منه !
پ.ن ۲: در مورد سئوالت مطمئنم هیچ کس مثه من دوست نداشته و نداره و نخواهد داشت ... (یه جورایی شبیه نامه های بین بچه مدرسه ای ها شد! نه؟! ) ...
پ.ن ۳: بازم همون درد قفسه سینه ام شروع شده ...
پ.ن ۴: حافظ بهم گفت ... ای سرو نازحسن که خوش میروی به ناز ... عشاق را به ناز تو هر لحظه صد نیاز !!!
پ.ن ۵: تا اطلاع ثانوی فعلا ت.ع.ط.ی.ل.ا.ت ...

نظرات 2 + ارسال نظر
حسین جمعه 26 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:29 ب.ظ http://silentsong.blogsky.com

سلام.
خسته نباشی.
آپ خیلی خوبی بود. ممنون.
من توی وبلاگم یه کاره جدید کردم... به دیدنش می ارزه.
حتما بیا .
خوشحال می شم.
فعلا.

نرگس شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

نمی دونم باید چی بگم... فقط می گم خوش بحالت که تجربه اش کردی... و خوش بحال اون که می دونه یکی هست که اینقدر دوستش داره... :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد