چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« من ٬ تو ٬ او » نامه

 برای او :

انگار به سفر خارج از کشور رفته ای و هیچ نشانه ای از خودت به جا نگذاشته ای ...
ولی برایم نامه می نویسی ...
و چون نه جوهر داری و نه کاغذ ، تو برای نوشتن از هرچیزی استفاده میکنی ...
از عطر گلهای مورد علاقه ات ، زنبق ، میخک ، مریم ...
از عطر کاترین که هنوز هم برایم بوی اغوش تو دارد ...
از نور خورشید ...
از باران ...
از برف ...
از خیابان ...
از کوچه باغها ...
از شهریور ...
از زندگی ...
از همه چی استفاده میکنی تا برایم بنویسی ...
من زبان خواندنش را میدانم ؟!!! ...

پ.ن او :‌ او هیچ وقت به هیچ کس تعلق نداشت ...
او با تمام وجود کسانی را که با انها آشنا بود دوست بود...
پس منهم دوستش دارم  ...

برای تو :

میخواهم با انچه تحمل دیدنش را ندارم مواجه شوم ...
من منتظر بازگشت تو هستم ... منتظر چه چیز دیگری میتوانم باشم ...
من به آن چه امید بستنی نیست ، امیدوارم ...
به چه چیز دیگری میتوانم امید ببندم ...
به چه چیز دیگری میتوانم فکر کنم ...

پ.ن تو : من ادمم ؟!!! مگر « دوست داشتن » نشانه ادمیت نباشد ؟!!

برای من :

کجا بودی ؟!! ...
در دعاهایم همواره نام توست ...
در اسمان تیره هر شب به یادت میخوابم ...
شاید در خواب تو را از آن خود کنم ...
شاید در خواب بوسه ای دیگر برگیرم ...
شاید در خواب تو در کنار من باشی ...
مرگ تو برایم یک محدودیت است ...
نمیتوانم باور کنم ...
دلم برای خنده ات تنگ شده ...

پ.ن من : آدم شو ؟!!!!!!!!!


در فقدان یا میتوان پوسید یا میتوان به اوج زندگی دست یافت ...

پ.ن1 : « من » ، « تو » ، « او » !!! کیستم !؟ کیستی ؟! کیست ؟! کجایم ؟! کجایی ؟! کجاست ؟!! می آیم ؟ می آیی ؟ می آید ؟
پ.ن2 : 157766400... میدانی چیست ؟! بشمار !! مطمئنم میدانی !!!!
پ.ن3 :وقتی میگن در مورد « بنزین » بنویسی ... بایدچیکار کنی؟! ... باید بگی چشم ! مطلب بعدیم در مورد بنزینه !!!!
پ.ن4 : بگذار همیشه با صدای آهسته فریاد بزنم ...
پ.ن5 :  بیستم شهریور گرامی باد !!!!
پ.ن۶ : برام دعا کنید ...

نظرات 4 + ارسال نظر
زینب نظری سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ق.ظ

سلام داش چغندر
از پی نوشت ها لذت می برم. امیدوارم که به همه همه همه آرزوهای قشنگت برسی.
در ضمن روز تولد من مبارک یا بیست شهریور.؟؟؟؟؟!!!!!!
اگه منظورت تولدمن بوده که مرسی مهربووون. اگرم منظورت ۱۱ سپتامبر بوده که مرگ بر آمریکااااااااا (لول)

بخاطر همه « اینا » و یه چندتا « اینا » ی دیگه گرامی باد !!!!!!!

مهدیه سه‌شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:06 ب.ظ http://www.paradisegirl.blogfa.com/

1-شبیه این شده:
من کی ام؟
اینجا کجاس؟
تو کی هستی؟
چرا؟
چه جوری؟
جالا قضیه بلاگ تو و پستات هم همینه!
2-قضیه این آدم شدن چیه؟
من به شدت مخالفم با اینکه دوست داشتن و حتی عاشق بودن با آدمیت منافات داره!
البته می‌دونی نیما تعریفی هر کس ار آدمیت فرق داره،من خودم همیشه می‌گمو
مرا ببخش
من از اهالی عالم نمی‌شم هرگز
آدم نمی‌شوم هرگز!
3-این علامت تعجبا قضیه‌اش چیه؟
هی کم و زیاد می‌شه.
۴-‌می‌بینم که به زور هی با شهریور حال می‌کنی ایول!! D:
۵- بنویس آقا بنویس، در مورد بنزینم بنویس،‌در مورد گل و خنده و عطر هم بنویس، در مورد او و همه هم بنویس،‌اصلا به کسی چه...
۶- و در آخر دوستانه:
دعا می‌کنم که به اوج برسی همیشه!

۱- کی ؟ چی ؟ کجا ؟ من ؟!!!!
۲- خواستیم اهلی بشیم نذاشتین ... گفتم بذار ببینم آدم میشم ؟!!!!
۳- کدوم ؟!!!!!!!!!!!!
۴- خوب وقتی اون با ما حال نمیکنه ما باید باهاش حال کنیم ؟!!! ( چه جمله ای شد !!! )
۵ـ « تو » گفت در موردش ننویسم ؟!!!!!!!
۶ـ با وصال هم میتوان به اوج رسید !!! این اوجش بیشتره !!!

نرگس چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 01:59 ب.ظ http://azrooyesadegi.blogsky.com

در مورد بنزین ننویس تو رو خدا.... بنزین هم شد موضوع؟؟؟؟
بیا در مورد همین شهریور بنویس فضولی درد من خوب بشه :دی

نوشتم تموم شد رفت ... دیرتر گفتی :)))) ...

هاچیپو چهارشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1386 ساعت 02:37 ب.ظ http://samere22.blogfa.com

گاهی نیازی به فاصله هست
گذشت زمان
تا زخم ها درمان یابند
و سرخوردگی ها
چون خطاهای کوچکی شناخته و ژذیرفته می شوند
آنگاه در با احتیاط باز خواهد شد
و تو اجازه بازگشت خواهی داشت به زندگی من ...

من!!!؟؟!!! زندگی تو ؟!!!!! عمرا ؛)))‌!!!!!! :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد