صدای ربنا نشون میده که وقت افطار نزدیکه ... روبروی هم نشسته بودیم و چیزی نمی گفتیم ... صدای اذان بلند شد ... دستامون را بهم دادیم و دعا کردیم ... نمیدونم چی گفتی و نمیدونی چی گفتم ... ولی یادته دو نفرمون اشک ریختیم ... با همون اشک به هم لبخند زدیم ...
دلم افطار میخواد در کنار تو و دست در دست تو ...
پ.ن : سئوال : میدونی تنها دعای این روزهام بعد سلامتی پدر و مادرم چیه ؟!
۱ ) دیدن تو ...
۲ ) بودن تو ...
۳ ) انتخاب شدن من ...
۴ ) بودن من ...
۵ ) گرفتن دستان تو ...
۶ ) Late نبودن من !!!
۷ ) هیچکدام ...
۸ ) همه موارد ۱ تا ۷
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم. وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم. وقتی او تمام کرد
من شروع کردم. وقتی او تمام شد من آغاز شدم. و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است ، مثل تنها مردن !
حالا نازنیم بدون
ای فارغ از قضا و قدرها خیالتان
دل برده اید از کف ما خوش به حالتان
ای فارغ از قضا و قدرها خیالتان
دل برده اید از کف ما خوش به حالتان
وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم. وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم.
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم. وقتی او تمام کرد
من شروع کردم. وقتی او تمام شد من آغاز شدم. و چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است ، مثل تنها مردن !
من اگه الان بگم گزینه هشت که افتضاح میشه که... من گفتم یه هیچکدام هم اضافه نکن نگفتم همه جا که...بعدشم اینقدر سر خدا رو شلوغ نکن پس تکلیف ما چی میشه...تو حالا از گزینه یک شروع کن روزی یه دعا... چه خبره؟؟پس ما چی؟؟؟:دی
من مطمئنم گزینه ۹ رو دعا میکنی..
نمیدونم چرا هویجوری مطمئنم..
نه تو، نه او، نه من...
فقط گزینه ی بعدی...
خیلی بدم خودم میدونم!