چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« حسادت » نامه

حسادت میکنم به او که در ذهن توست
حسادت میکنم به او که اغوشت برای اوست
حسادت میکنم به او که در چشم توست
حسادت میکنم به او که دست در دست تو دارد
حسادت میکنم به او که در کنار توست
حسادت میکنم به او که لبخندت برای اوست
حسادت میکنم به او که اغوشش بوی تو دارد

حسادت میکنم به من
که همواره یاد تو را در ذهن دارد
که همواره نام تو را صدا میزند
حسادت میکنم به من
...

چند وقته خیلی حسود شدم ... اولش یجورایی با شوخی و کل کل شروع شد ، ولی الان احساس میکنم بدجوری داره منو خرد میکنه ...

چند روز پیش مدیرم از من خواست که یسری تحلیل ها در مورد واگذاری مدیریت یکی از انبارهامون به شخص خاصی انجام بدم و نظرم را اعلام کنم ... با اینکه روند انجام این پروسه به نفع شرکت بود ولی نمیدونم چرا ته دلم راضی نمیشد مدیریت انباربه این شخص داده بشه ، جالب اینه که اصلا این واگذاری مسئولیت هیچ ربطی به من نداشته ولی از اینکه جایگاه این شخص تغییر میکنه راضی نبودم ... اینجا بود که زنگ خطر برام بصدا دراومد ...

حسادت انواع مختلفی داره :
- ادم حسود میگه چون من ندارم ، بقیه هم نباید داشته باشند و در این مسیر هم قدم برمیداره ( این بدترین نوع حسادته )
- ادم حسود میگه چرا بقیه داشته باشند من نداشته باشم سعی میکنه اون چیزی که بقیه دارند از دستشون در بیاره ...
- نوع خوبش هم همون غبطه است ...

خدا را شکر جزو قسمت اول نیستم ولی باید با این احساس مقابله کنم ... این حالت داره شدید میشه و میدونم اولین نفری هم که ضرر میکنه خودمم ...


تپلی قل قلی داره نگام میکنه ...
بهش میگم تا حالا شده پیتزا را سس بزنی و گریه ات بگیره ...
میخنده ...
بهش میگم تا حالا شده پفک بخوری و بغض گلوت را بگیره ...
ابرو بالا میندازه ...
بهش میگم تا حالا شده ماه تو آسمون را نگاه کنی و اشک رو چشمات جمع بشه ...
بهش میگم تا حالا شده هر روز صبح به اسمون نگاه کنی و منتظر بارون باشی ...
بهش میگم دوست دارم مثه یه بچه که بهونه دلتنگی میگیره ، گریه کنم ...
بهش میگم 5شنبه ها همیشه منتظر اینم که بوی اون را احساس کنم ...
بهش میگم هیچ چیزی سخت تر از دلتگی نیست ...
بهم گفت : خوب میشی ، مطمئنم « خوب » میشی !

پ.ن۱ : یادم رفت از پوتین و اجلاس خزر بنویسم ... باشه واسه بعد ... فعلا به پوتین حسادت میکنم که احمدی نژاد را زیارت کرده ...
پ.ن۲ : ببینید یه خصوصیت باید چقدر ضایع باشه که یه پست را به اون اختصاص دادم ...
پ.ن۳ : دست از طلب ندارم تا کام دل براید ... شما هم دعا کنید « خوب » بشم !

نظرات 7 + ارسال نظر
میترا جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:09 ب.ظ

خوب میشی .. منم مطمئنم خوب میشی ..

میتی برام دعا کن :( ...

نرگس جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:31 ب.ظ

حسود؟؟؟ همه مردا حسودن...من هم که اصلا حسود نیستم

تو که اصلا ... :ذی

هستی شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:57 ق.ظ http://hasti.ir

خوب می شی شک نکن
من از همه بیشتر ایمان دارم به این که خوب می شه
آخه می دونی....

به ایمانت شک کن ... :دی
نه نمیدونم ...

مهدیه شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:36 ق.ظ http://paradisegirl.blogfa.com

خوب می شه دیگه؟؟
مگه نه؟
بالحسن بن علی...

آمین ...

عادله شنبه 28 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:24 ب.ظ http://khabidarhayahoo.persianblog.ir/

حسادت چیز وحشتناکیه . وقتی بهش مبتلا میشی باعث میشه به هرکس و هر یزی حسودی کنی . امیدوارم خوب بشی . :)

فکر ادم را هم خراب میکنه ...

برنامه نویسی از نوع دیگر یکشنبه 29 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:41 ب.ظ http://0therprogrammer.blogfa.com

حاجی این نیز بگذرد
آپیدم افتخار بدید

سامان سه‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ق.ظ

نه بابا این نیمایی که من دیدم خوب بشو نیست...
تا حالا چندتا دکتر حسودی بدریمش همشون جوابش کردن ...میگن تا حسادتش رو کنار نذاره معالجه اش نمیکنم..
گفتم: خوب اگه حسادت نداشت که نمیاوردمش پیش شما!!

گفت:خودت چطوری؟؟
----------------------------------------
قسمتی از نمایش حسادت اثز:آنتوان چوقول

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد