من ٬ تنها ...
تو ٬ دلتنگ ...
یا ...
تو ٬ تنها ...
من ٬ دلتنگ ...
چه فرقی میکند ؟ ...
اصلا من تنها و دلتنگ ...
تو خوشحال ...
در حسرت دستهایت ...
تشنه نگاهت ...
در فراق آغوشت ...
منتظر پاسخت ...
در نیمه شب ...
زمستان است ...
برف است ...
سرد است ...
اما بهشت است ...
اما تو نیستی !
مگر فرشته ها در بهشت نیستند ؟!
پ.ن : دلم گرفته ... دلم عجیب گرفته ...
رفتم و رفتم و رفتم ... برف بارید و بارید و بارید ... یه شب زیبای برفی و ...
و ...
خوشمزه ...
کباب ترکی و کنتاکی و سیب زمینی و دو تا سالاد ...
اینا که گفتم شام دونفر نبود واسه خودم تنها بود !
تازه شم کنتاکی خودش هم سیب زمینی داشت ...
یه تازشم دیگه اونقدر از اقاهه سس سفید گرفتم ...
رو میز دیگه جا نبود ...
تازه چون رژیم بودم « دوغ » سفارش دادم ...
به عبارتی دیگر ترکیدم ...
پ.ن : یه شب زیبای برفی و خوشمزه ...
پ.ن۱ : گفتم خوشمزه ! گشنم شد !!!!!
یه چیز با ربط : خوشحالم و دلتنگ ...
سلام
یادمه اون روزا وبلاگتو خیلی دوست داشتم
آخرین دفعه هم فکر کنم زمانی ومدم تو وبلاگت که رفته بودی کربل
آدرس وبلاگتو یادم رفته بود تا دوباره پیداش کردم
شاد باشی
لطف کردی ...
البته نه کربلایی که امسال رفتید کربلای سال گذشته
مطمئنی من بودم !؟!
یه ذره وقت کردی بخور... کم نیاریااااا.. میرفتی رستوران روبرویی پیتزا هم سفارش می دادی... خجالت نکشیااا
دیشب وقت کم اوردم وگرنه ادامه داشت ...
سلام امروز رفتم عکسهاتو دیدم.
بابا تو هم یه پا عکاسی!!!!!!!!
عکس تو و میلاد را سمیه گرفته؟؟؟؟
نی نی نازه ولی تو چرا اون ریختی افتادی؟ یادمه خوشگلتر از این حرفها بودی که...
بعضی وقتها اصلا نمیفهمم چی میگی . بابا چی میگی؟
رفتی دوغ خوردی؟ خوب چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خنگ شدم یا تو گنگ مینویسی؟
اولا من هیچوقت خوشگل نبودم
دوما همون یای اول درسته ؛) ...
بازم سلام.
تو جواب همه را میدی جز من؟؟؟؟
بابا تحویل بگیر!!!!!!!!!!!!!!!!
اینم تحویل ...
ما شاالله... از اون اول بخور بودیا و بی جنبه....
دیگه فکر نمی کردم انقدر نترکی.عاشقی اشتهاتو وا کرده حاجی...
بخور خب، وقت کردی یکم بیشتر بخور...
غذا
بستنی
مانچی
دیسکی
سس سفید
کاچاتوره
کباب ترکی
چرخی
برگر
پیتزا
یه وقت گشنه نمونیها.
آهان نیما، یه چیزی فقط،رژیم غذایی و اون هیکلت بهم نریزه، یه وقت!