چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« بهاران » نامه

فال میگیرم برایت ، فال تا شاید بیایی
شاه میبینم ولیکن ، من کجا و تو کجایی
آس یعنی عش اما ، هرچه امد تک نیامد
فال هم بیخود گرفتم ، این ورق ها تک ندارد
راز هستی - لاله سیلاخوری*

سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که نگاه چشمانت را باور دارم ، باورتر از گرمی دستان سردت !
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که گرمی دستان سردت را باور دارم ، باورتر از بغض فروخفته در گلویم !
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که بغض فرو خفته در گلویم را باور دارم باورتر از فریادهای بی جوابم!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که فریادهای بی جوابم را باور دارم باورتر از دلتنگی های شبانه ام!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که دلتنگی های شبانه ام را باور دارم باورتر از دلتنگی های هنگام دیدنت!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که دلتنگی هنگام دیدنت را باور دارم باورتر زمزمه های شبانه مان!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که زمزمه های شبانه مان را باور دارم باورتر از مستی در آغوش گرفتنت!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که مستنی در آغوش گرفتنت را باور دارم ، باورتر از آتش بوسه تو بر لبانم!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که آتش بوسه تو بر لبانم را باور دارم باورتر از دوست داشتنت!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که دوست داشتنت را باور دارم باور تر از همیشه بودنت!
سالهاست که بهاران را باور دارم همانطور که همیشه بودنت را باور دارم اما دروغ چرا ؟ باور ندارم!
پ.ن : منهم مثه تو دیگر بهاران را باور ندارم ! 

یه چیز با ربط :با اینکه عید امسال را دوست ندارم ولیبا اینکه عید امسال را دوست ندارم ولی میدونم امسال سال بزرگی برام هست ! سالی که بهترین تصمیم هام را میگیرم ، بهترین انتخابها را انجام میدم ، سالی پر از اتفاقهای خوب در کنار تو ...

یه چیز با ربط تر : دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من ... به ما درد خود افشا کن مداوا کردنش با من
یه چیز بی ربط : هیچ چیز بی ربط وجود ندارد ! حتی انلاین شدن من از اصفهان با اکانت پارس آنلاین تهران واسه اپدیت این پست!
یه چیز مهم : بهارتان مبارک !

یه چیز واسه خودم : همون قبلی ها را ادامه بده تا بهبودی کامل !

* : لاله عزیز ، صمیمانه ترین تبریکات را بخاطر چاپ کتاب زیبایت را از من بپذیر ، بارها و بارها اشعارت را خواندم ، برای من که اندکی « راز هستی » را میدانم ، احساست را در تمامی اشعارت میستایم و چه زیبا تقسیم کرده ای ! دوزخ ! برزخ ! بهشت ! ...


نظرات 8 + ارسال نظر
مرتضی یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:49 ق.ظ

عیدت مبارک.میشه یه مقاله طنز درباره افسانه جومونگ بنویسی؟

مرتضی یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:56 ق.ظ

عیدت مبارک.خیلی گشتم مقاله رو پیدا کنم ولی......... راهنمایی خواستاریم

مهدیه یکشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:59 ق.ظ

عیدت، بهارت مبارک!

هستی دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 06:31 ب.ظ http://hasti.ir

برو بابا
نه عیدی دادی ...نه دعوتمون کردی
:D

ماهی سیاه کوچولو دوشنبه 17 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:02 ب.ظ

همیشه بی ربطتاتو خیلی بیشتر از باربطهات دوست داشتم ولی نه این دفعه. البته نظرم در مورد باربطها هم چنان مثل گذشته است. ;)
بی ربط پست قبلیت برای منم خواستنی بود. فقط بی طعم اونی که نیست و می خوام نباشه تا بودنم همینی باشه که الان هست!
( یادم رفت بگم،عکسهاتم خیلی جالب بودند. )

راستی سالت پر از امید و توکل به نیروی برتر باشه. این جوری همیشه موفق و شادی

زی زی چهارشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 08:29 ق.ظ

خدایی با نوشته هات که سبک خاص خودت رو داری حال می کنم. باورت می شه نشستم و خوندم و خندیدم..
خیلی باحالی...
با اینکه عیدی دعوتمون نکردی ... ولی اشکال نداره ایشالله همونطور که آخرش گفتی سال خوبی واست باشه.

مرتضی جمعه 21 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 12:08 ق.ظ

نمیتونی بگی سایت من سیاسی نیست چون تو لینک همه سیاسیه

نرگس شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 10:32 ق.ظ

دیشب داشتم عکسای مسافرتت رو نگاه میکردم... خنده ام گرفته بود از اینهمه sociable بودن تو... حالا دوستای خارجی پیدا نکنی نمیشه؟؟! سال نو مبارک راستی :دی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد