چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« ببار » نامه

امشب تو تنهاییم به یاد تو و به نام تو و برای تو دیوان حافظ را باز میکنم ...

I ceas not from desire till my desire
Is satisfied , or let my mouth attain

پ.ن : دیگه حرفام را بخودت میزنم !


ببار بارون ...
ببار که باعث طراوت همه چی میشی ...
ببار بارون ...
ببار که این دل من هم خشک شده ...
ببار بارون ...
...
ببار بارون ...
ببار که وقتی میباری شاید اون را به یاد من بیاندازی ...
ببار بارون ...
ببار که امروز زلالیت و پاکی تو را به سخره میگیرن ...
ببار بارون ...
ببار که برات دوست و غریبه فرقی نداره ...
ببار بارون ...
ببار که دوستت برات غریبه نیست ...
ببار بارون ...
ببار که دلم بدجوری هوای بارون داره ...
ببار بارون ...
ببار که امشب هوای دلم ابری ابریه ...
ببار بارون ...
ببار ...
(برای تو که مثه بارون زلالی)

 

« تاثیر » نامه

صدایت میزدم ...
صدایت میزنم ...
صدایم را
بی پاسخ مگذار ...


یک دعوت ویژه و کاملا رسمی همراه با تشریفات مربوطه ...به همراه یک کارت دعوت مخصوص تقدیم میشود به:

حاج آقا کربلایی چغندر....

نرگس خانوم لطف کردند و ما را به بازی تاثیر گذارها ی وبلاگ نویسها دعوت کردند ... با اینکه وقتی وارد بازی شدیم خبری از فرش قرمز نبود ولی دیگه نخواستیم روی ایشان را زمین بذاریم و قبول کردیم  :

۱- اولین تاثیر گذار زندگی من عموم بود ! عمو کوچیکم ! همونی که موقع رقصیدن درحال لامپ سفت کردنه ! خیلی از همت و تلاش و سرسختیش و ریسک پذیریش خوشم میاد... فامیل ما خیلی ادمهای ملاحظه کاری هستند ... از انجام کارجدید و تجربه های نو میترسند ولی او با بقیه فرق داره ! منم دوست داشتم و دوست دارم مثه اون باشم !

۲- دومین تاثیرگذار هم مربی پرورشی دوران ابتدایی ام بود ! « اقای میری » ! انسان پاک و بی شیله پیله ای بود ! ما هم بدجور تحت تاثیرش قرار گرفته بودیم .. دوره های قران هفتگیش ... نماز جمعه هایی که با اون میرفتیم ... خلاصه تو اون دوران (سال۶۴تا۶۹) که با جنگ و قطعنامه و فوت ایت اله خمینی همراه بود ... ما همه جوره درگیره این اتفاقات بودیم !!!

۳- سومین تاثیر گذار هم معلم ریاضی دوران راهنمایی ام بود که تو زمینه ریاضی خیلی بهم بال و پر میداد ... معرفی به المپیادها ... طراحی سئوال و تصحیح آن در رده های مختلف و ... اقای « سربلوکی » هر جا هستی در پناه خدا  !

۴- « محسن سهرابی » بهترین دوستم تو دوران دبیرستانم بود ! که در سه سال راهنمایی هم باهم هم مدرسه ای بودیم ولی دوران دبیرستان دوستیمون محکمتر شد ! که متاسفانه در ماه های اخر سال چهارم بر اثر یه سوءتفاهم این رابطه کاملا قطع شد ! که بقیه دوستانم محمد حسین عمادی و حامد شیرزاد هم نتونستن این دوستی را برگرداند هرجا هستند امیدوارم در پناه خدا شاد و پیروز باشند ...

۵- قبولیم تو دانشگاه هم اتفاق بزرگی تو زندگیم بود ! تو خانواده ای که اصولا همه بازاری و اهل کار آزاد ، قبولی تو دانشگاه ( اونم از نوع آزادش ) و اصرار برای رفتن و امتناع خانواده ، جسارت زیادی لازم داشت که با وساطت خاله هام و شرط اینکه خرج دانشگاه را خودم بدم ، اجازه داده شد و من بعنوان دومین دانشگاهی ( بعد از پسرعموم ) در سال ۷۶ به دانشگاه برم ...

۶- دوران دانشگاه هم جزو تاثیر گذارترین ایام بود ... همزمان با انتخاب خاتمی به عنوان رئیس جمهور ... دوران پرخاطره ای بود ... کلا طرز تفکر و دیدم را نسبت به زندگی عوض کرد ..... گرچه اخرش با مشکلاتی که یکی از اساتید برایمان ایجاد کرده بود ، داشت از دماغمون درمیومد ولی خدا را شکر بخیر گذشت و از دماغ استاد مربوطه دراومد...

۷- نامردیه از خانم « س » نامی نبرم ... کسی که خاطرات دانشگاهم با او گره خورده ... از صمیم قبل آرزوی خوشبختی و سلامتی برای او دارم ...

۸- وبلاگ نویسی هم جزو تاثیرگذارترین اتفاقات زندگیمه ، خدا ازش نگذره اونی که ما را تو این وادی اورد ... وبلاگم را بخشی از زندگیم کردم ... شاید اگه یکی از اول وبلاگم تا اخرش را بخونه کل زندگی این چهارساله من را متوجه بشه و ترسی هم ندارم ... دوستان خوبی را هم پیدا کردم ( اگه فکر کردی اینجا اسمی ا زتو میارم عمرا !!! )، خاطرات تلخ شیرینی هم با اونها داشتم و دارم ... امیدوارم قلمشون و قلبشون همیشه یکی باشه !

۹- دوستان قدیمی وبلاگم ، شاید فرشته من را هم یادشون باشه با اینکه دو روز تو زندگیم بود ولی خیلی تو زندگیم تاثیر گذاشت ! بزرگترین درسی که بهم داد این بود که اگر چیزی را از ته قلبت بخوایی حتما بهش میرسی (*) ...

۱۰- تجربه دوستی با بچه های کلوب هم تجربه جالبی بود ! یسری ادمهای مختلف ٬ با سنهای مختلف ٬ سلیقه های مختلف ٬ رفتارهای مختلف ٬ وضع مالی مختلف ٬ حتی فرهنگهای مختلف و ... دور هم هستند و با هم دوست میشوند فقط بخاطر یه علاقه مشترک !

۱۱- تا حالا ابسولوت با طمع تمشک خوردین ؟!! خوب اینکه چیزی نیست منم نخوردم ولی تجربه مست شدن را دارم ... البته نه با این چیزا ! خدا قسمت شما هم بکنه !

۱۲- سفر کربلام هم یکی ازبزرگترین ارزوهام بود که بهش رسیدم ...در عرض ۲هفته همه چی ردیف شد ... هرچقدر از عظمت بارگاه امیرالمومنین بگم کم گفتم ... بزرگترین تصمیم زندگیم را هم اونجا گرفتم ... برام دعا کنید ...

۱۳- آخرین تاثیر گذار هم تویی ! ... دستم را بگیر ... در کنارم باش ...

خوب بسه دیگه ... کلی هیجان داشت ... منم مهدیه ٬ سامره ٬ هستی ٬ میتی ( نه انگار قبلا بوده ! بجاش حمیدرضا  ) و حمید را به بازی دعوت میکنم !

 ( ** ) : ولی نمیدونم چرا هرچیزی که میخوام باید با کلی سعی تلاش بهش نرسم !


پس نوشت : اعلام کردن که باید فقط  ۵مورد میگفتم منم موارد مهمتر را بدین شرح ۳ ٬ ۵٬ ۷٬ ٬۱۲ ٬ ۱۳ اعلام میکنم !

« بی پینوشت » نامه

زیباترین... تو را برای زیبائی‌ات نمی‌خواستم...
شیرین‌ترین... تو را برای شیرینی‌ات نمی‌خواستم...
عاشق‌ترین... تو را برای عشقت نمی‌خواستم...

تو را برای آرامش ِ ابدی می‌خواستم...

همواره در دو چیز آرام می‌گیرم...

یکی در گهوارهء مرگ...
یکی در آغوش تو...

بنظرت کدامین، زودتر نصیبم خواهد شد؟؟؟؟...

پ.ن : ندارد !!

« SMS » نامه

5شنبه :

8am: hi aziz ...
10 am : wooow , Im in manjil ! ina ke micharkhe esmesh chiye ??? :P
12 am : owww ! Rasht 10 km ! kari oonja nadari !
1 pm : Im in ZibaKenar ! Bade nahar Mirim darya !!!!
3 pm : Hanooz darya mano nadide :D
5 pm : Wooooooow ! SEA !
7 pm : emshab aro30 Davat shodim :D ...aroo30 2khtare hamsaye ke vila ra ejare kardim !
10 pm : owww ! Boa ! in arooosie che khabarie !! hey migan " Boshi Moshi man toro vakham "

جمعه :

1 am : mahtab ... darya ... sahel ...
1:05 am : ghelyoooooooooooooooooooon ! vali heyf nisti ...!
8 am : goodmorning aziz ... Fekr kardi man nabasham  behet sobh bekheyr nemigam :P
9 am : pashe ha mano khordan ! tamame badanam Mikhare :(( !
11 am : Vilamoon ra avaz kardim ! farda shab arosi pesar amooe saheb khoonas baz davat shodim :-"
1 pm : (ba lahji shomali bekhoon !) ... Boji Moji ! Darya moji ! Abtani koni ! shenemali koni ! aro30 shomali chatr bazi ! jaye azizi khali !
4 pm : kenare darya daram ghadam mizanam ! ey kash booodi "Bad akhlagh" !

شنبه :

9 am : salam aziz , darim mirim masoule jat khaliye :(
1 pm : man alan Masulam ! heyf ...
5 pm : namarda ! taze darim nahar mikhorim !
10 pm : Nesfemoon raftan arosi , maham to khone aro30 gereftim :D
11 pm : mobarake !!!

ا شنبه :

0:30 am : bazam "mahtab ... darya ... sahel ... ghelyooon ... jaye khalie to :( ..."
1 am : maste ... mastam !!! (albate ba ghelyoonaaaaaaaaaa!)
8 am : ghoooghooli ghoghoo Badakhlagh ! goood morning ! daram miyam !
10 am : rasti yadame eyd vasam Farshe ghermez pahn kardi , hanoz darish ?
5 pm : farshe ghermez ra pahn kon ke oomadam ! alan ghazvinim :D
7 pm : mano begir ke ooomadam !

جواب تمام این اس ام اس ها میدونین چی بود ؟ FAILD !!!

پ.ن ۱ : نکنه خودمم هم Faild شدم !؟ شاید هم Game over ! ...
پ.ن۲ : دستم را میگیری ؟! با من می مانی ؟! ...

« نمنه » نامه

It's My Dream
 It's My chance
It's My Life
...
I Love My Dream
I Love My chance
I Love My Life
If
...
...
If
You take my hands
You stay with me
only this

Footnote 1 : Take my hands , stay with me , only this ...
Footnote 2 :  Sometimes we drown our dreams and forget that maybe we were someone's dream …
Footnote 3 :  Who say I should write here in English ?! … I want to Speak with you in other languages ...


تا چند روز مسافرت هستم ...
نمیدونم با این اهلی شدنم چیکار کنم ...
ولی زود برمیگردم ...
به امید دیدار دوباره تو  ...

« صرفجویی » نامه

به دیدارم بیا هرشب ...
در آن تاریکی ...
که فریادم ...
ز دلتنگی است ...
به دیدارم بیا هر روز ...
در آن هنگام ...
که دلتنگیم ...
ز فریاد است ...
به دیدارم بیا هر دم ...
در ان هنگام ...
که دستانم ...
میشود دلتنگ دستانت ...
که چشمانم ...
میشود دلتگ چشمانت ...

پ.ن : بدیدارم بیا هر دم ...


آقا راستی طبق اخرین امار منتظر شده  ٬ در ۲۱ روز اولیه سهمیه بندی بنزین روزانه ۱۸.۰۰۰.۰۰۰ لیتر بنزین صرفه جویی شده به عبارتی ۳۷۸.۰۰۰.۰۰۰ لیتر . اگر به گفته خودشون لیتری ۴۰۰ تومن سوبسید بهش داده باشند میشه یه چیزایی حدود ۱۵۱.۲۰۰.۰۰۰.۰۰۰تومان صرفه جویی ... خوب حالا با این همه مبلغ صرفه جو شده قرار شده چیکار کنند !

پ.ن۱ : اقا این حرفهای من سیاسی که نیست !؟
پ.ن۲ : راستی این دفعه اومدن ... هستند ... قراره حال هم بگیرند ...
پ.ن۳ : دستم را بگیر ... در کنارم باش ... همین ...

 

TRIZ نامه

خدا رو می خوام نه واسه اینکه ازش چیزی بخوام
خدا رو می خوام نه واسه مشکل و حل غصه هام
خدا رو دوست دارم نه واسه ی  جهنم  و  بهشت
خدا رو دوست دارم  ولی  نه واسه ی زیبا و زشت
خدا رو می خوام  نه واسه ی سکه و پول و مقام
خدا رو می خوام که فقط تو رو نگه داره برام

پ.ن۱ : خدا رو می خوام که فقط تو رو نگه داره برام ...
پ.ن۲ : دستم را بگیر ... در کنارم باش ... همین ...


نمیدونم با تکنیک TRIZ برای حل مسائل آشنا هستین یا نه ! درواقع TRIZ نوعی حل مساله بروش خلاقانه است و در ایران TRIZ را با عنوان نوآوری نظام یافته ترجمه کرده اند ... هفته گذشته کارگاه یک روزه ای توسط انجمن مهندسین صنایع برگزار شد و من از طرف شرکت در این کارگاه شرکت کردم ...

نکات جالبی این مبحث داشت ، یکی از مسائل جالب این بود که اوج بروز خلاقیت در انسان در سن ۱۴سالگی است ( در مدل ارائه شده دیگر ۱۶سالگی عنوان شده ) وبهمین خاطر است که در موسسات ما اینهمه انسان خلاق وجود داره !!! در واقع TRIZ ارائه راهکار در رویارویی با تناقضات و مشکلات در مسایل است در قسمتی از این مبحث به مقایسه رویارویی افراد در سنین مختلف با مسائل میپردازه ، بعنوان مثال :

تفکر بالغ: از تناقضات میترسد و از ان اجتناب میکند .
تفکر کودکانه : از تناقض نمیترسد و از بحث در ان باره لذت میبرد .
تفکر TRIZ : عاشق تناقضات است و به دنبال تناقضات در مساله است .

...

تفکر بالغ: از طریق یک طوفان ذهنی سعی در حل مساله دارد و در صورتی که راه حل مناسب نیابد سعی میکند آنرا فراموش میکند .
تفکر کودکانه : صورت مساله را پاک میکند اگر نتواند مساله را حل کند عمدا طوری شرایط مساله را تغییر میدهد که مساله از بین برود !
تفکر TRIZ : میکوشد مساله اصلی را با مساله دیگر که راه حلی برای آن وجود دارد تتطبیق دهد و یا حتی جایگزین کند و از ان طریق به حل مساله اصلی برسد .

پ.ن۱ : ای کاش میشد همه مسائل را با TRIZ حل کرد !
پ.ن۲ : تو هی بیا اینجا در مورد تریز بنویس هری پاتر تو اولین روز فروشش تو امریکا ۸.۳۰۰.۰۰۰نسخه فروخت ! (لینک خبر)