چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

چغندرنامه

روزنوشت های حاج اقا چغندر

« بی عنوان » نامه

اشکها و لبخندها...
...
انچه که امروز کمتر کسی به آن توجه میکرد اشکهایی بود که لابلای شادی ها و کف زدن ان عزیزان دیده میشد ...
دست میزدند ...
شادی میکردند ...
می رقصیدند...
اما غمهای بسیاری را میشد در چهره شان دید ...
...
...
پدران و مادرانی که نه به دلیل جبر روزگار بلکه به دلیل بی توجهی و بی مهری ما فرزندان (!!!) اینچنین انجا به انتظار نشستند !!!
به انتظار ...
...

« بدون شرح » نامه۲

Don't
walk in front of me,
I may not follow.
Don't walk behind me,
I may not lead.
Walk beside me and
be my friend. 
Albert Camus

« بدون شرح » نامه

بعضی وقتها چه زود دیر میشود !

همین ...

« حسادت » نامه

بدجوری بهت حسودیم شده !
قول دادی به یاد منم باشی ...
قول دادی منو هم دعا کنی ...
یادت نرفته که ... ؟

« اصلا » نامه

 با تو عاشقی کنم
یا زندگی؟

در بوی نارنجی پیرهنت
تاب می‌خورم
بی‌تاب می‌شوم
و  دنبال دست‌هات می‌گردم
در جیب‌هام
می‌ترسم گمت کرده باشم در خیابان
به پشت سر وا می‌گردم
و از تنهایی خودم وحشت می‌کنم.

بی تو زندگی کنم
یا بمیرم؟

نمی‌دانم تا کی دوستم داری
هرجا که باشد
باشد
هرجا تمام شد
اسمش را می‌گذارم
آخر خط من.
باشد؟

بی تو زندگی کنم
یا بگردم؟

همین که باشی
همین که نگاهت ‌کنم
مست می‌شوم
خودم را می‌آویزم به شانه‌ی تو.

با تو بمیرم
یا بخندم؟

امشب اسبت را می‌دزدم
رام می‌شوم آرام
مبهوت عاشقی کردنت
. 

با تو
اول کجاست؟
با تو
آخر کجاست؟
 

از نداشتنت می‌ترسم
از دلتنگیت
از تباهی خودم
همه‌اش می‌ترسم
وقتی نیستی تباه شوم.

بی تو
اول و آخر کجاست؟

واژه‌ها را نفرین می‌کنم
و آه می‌کشم
در آینه‌ی مه‌آلود
پر از تو می‌شوم
بی چتر.

من
بی تو
یعنی چی؟

غمگین که باشی
فرو می‌ریزم
مثل اشک.
نه مثل دیوار شهر
که هر کس چیزی بر آن
به یادگار نوشته است. 

تو بیش‌تر منی
یا من تو؟

در آغوشت
ورد می‌خوانم زیر لب
و خدا را صدا می‌زنم.
آنقدر صدا می‌زنم که بگویی:
جان دلم!

نوشته عباس معروفی


تو اخرین لحظه ای که داشتم نوشتمو ارسال میکردم شعر فوق را یکی از دوستان اینترنتی (!!) برایم فرستاد .
چندین بار خواندم ... چندین بار ...
بهمین خاطر شعر اول نوشته ام را عوض کردم ! تا شما هم بخوانید ...
شما هم بخوانید ٬...چندین بار ...


تو این مدت هیچ اتفاقی نیافتاده !
- اصلا هم تو دوره آموزشی « مدیریت » و « برنامه ریزی » میون اون همه مدیر که پز و افاده از سرو کله شون میبارید ٬ رتیه اول را نیاوردم .
- اصلا هم تو برنامه شب چله چلچراغ ٬ که با حضور آسدممد خودمونه ٬دعوت نیستم !!
- اصلا هم تو اون برنامه اینجانب انتظامات نیستم !!!! چه شود ؟ مگه نه ؟
- اصلا هم از برنامه درسی عقب نیستم ...
- اصلا هم تنبل نشدم !!!!!! ( خودمم هم نمیدونم واسه چی نوشتم؟؟)
- اصلا هم برنامه اپرا دعوت نیستم !!!
- اصلا هم امسال کنکور ندارم !!!
- اصلا هم ۱۰هزارتومن پول اس.ام.اس برام نیومده !!
- اصلا هم احمدی نژاد ... ( ای خدا ! جلو زبون منو بگیر !!!)
- ...


راستی تلویزیون صبا هم فردا شب راه اندازی میشه . مدیرشون که بهروز افخمیه و انگار بدجوری هم پشتشون به کروبی گرمه (و به یه روایتی تلویزیون حزب اعتماد ملی ست )... ادرسی که ازش هست اینه :
Hotbird
Frea.11747 Horizontal
27/500 mbs
Fec 3/4
اونایی که ازون چیز بد بدا دارن ٬ ببینن واسه ما هم تعریف کنن ... سیر تا پیازش را اینجا بخونین.

« تولد » نامه

خوشبحال اونی که الان کنارت هست !!
خوشبحال اونی که الان عاشقته !!!
خوشبحال اونی که الان داره دورت میگرده !!
خوشبحال اونی که الان تو خونته و بهت زل زده !!
خوشبحال اونی که تو این شب بهت از من نزدیکتره !!
اگه من کنارت بودم ...
می رفتم یه گوشه مینشستم ...
یه جایی که بتونم سیر نگاهت کنم ...
یه جایی که نگاهت کنم و گریه کنم ...
یه جایی که بتونم خودمو خالی کنم ...
بدجوری دلتنگتنم ...
دلتنگ اِسمال طلا ...
دلتنگ کبوترات ...
...
آقا رضا ! تولدت مبارک ...


میدونم بیستم آذر تولدته ! فکر کردی فراموش کردم؟ ... ولی اون چیزی که فراموش شده است منم ... نمیدونم هنوز پیتزا قورچ و گارچ دوست داری؟ ...
بهترین ارزوها را برات دارم ...
....
عزیزان عیدتون مبارک ... این روزها فکر میکنم هوای دلم هم مثه هوای تهرون شده  !

« خط خطی» نامه۲

حرفی برای گفتن ندارم ...
از خودم بدم میاد ...
با این اتفاق خیلی چیزها دستگیرم شد ...
خودم را خوب شناختم ...
یه خود خواه ٬ پر رو ٬ دروغگو ...

ولی اگه منو نبخشه!!!...
اگه منو نبخشه چی ؟!؟!؟!...

چطور میتونم ازش حلالیت بگیرم ؟؟؟

« خود خواه » نامه

ساعت ۳ نصفه شبه ! هرچی سعی کردم بخوابم نتونستم !!! تمام صحنه های امروز مثه یه کابوس روبرومه ...

جدی اگه منو نبخشه چی ؟؟؟!

بهم میگفتن که آدم « خودخواهی » هستم ... تنها خصوصیتی که اصلا قبول نداشتم ! ولی امروز متوجه شدم که خیلی « خودخواه » م !!! همین « خودخواهی» م بود که امروز همه چی را خراب کرد ...

شنیده بودم که : کلید هر شری « خودخواهی » است ... و امروز تو اون یک دقیقه من سرتاپا « شر » شده بودم ... تو اون یک دقیقه سرتاپا « اتش » شده بودم که فقط اونو میسوزوندم ... نمیدونم چرا نتونستم جلو خودمو بگیرم ...

همیشه بهم میگفت : تنها دوستم تویی !! ادم یه دوست خوب داشته باشه بهتر از اینه که دوستای زیادی داشته باشه ...
منم خوب جوابشو دادم ! نه ؟؟ ...

ای کاش تو اون یک دقیقه ...

...

...

 

« خط خطی» نامه

دارم اعتراف می کنم که ناخواسته اشتباه کردم!! خواهش می کنم منو ببخش! خواهش می کنم!!خواهش!!
پشیمونم! پشیمون!!! آرزوی سلام گفتنهات رو دارم!!! دوست دارم بازهم بگی « معلومه کجایی؟ فکر کردم مردی؟»
تو خودت خوب می دونی که من عادت ندارم از کسی خواهش و تمنا کنم، اما؛ خواهش می کنم منو ببخش! خواهش می کنم! خواهش!!!
اگه دوست نداری، حرف هم نزن فقط یه جمله بگو: بخشیدمت! همین برام کافیه!!
ناخواسته اشتباه کردم! اشتباه!! خواهش میکنم منو ببخش!!! ازت خواهش می کنم! خواهش!!!!


دیدی چه راحت میشه یه دوستی چند ساله را بخاطر خودخواهی از بین برد ؟؟
دیدی چه راحت میشه یه جشن تولد را تو یک دقیقه بهم زد ؟؟
دیدی چه راحت میشه حرمت بین هم را از بین برد  ؟؟
دیدی چه راحت میشه به تمام خاطرات قشنگ گذشته پشت پا زد ؟؟
و همه چی را خراب کرد ...

اصلا باورش نمیشد !!! تمام بدنش یخ کرده بود و خیس و عرق شده بود !! تو اون یک دقیقه چی گذشت ؟؟!!
منم باورم نمیشد !!! یعنی من بودم ؟؟!! 
همه چی را بهم زدم !! نمی فهمیدم دارم چیکار میکنم ...
تو یک دقیقه «  پست شدن  » خودمو دیدم ...
ای کاش تو اون یک دقیقه « دستم میشکست » ...
ای کاش تو این یک دقیقه ...
ای کاش ...
...

نمیدونم منو می بخشه یا نه ؟!
من جای اون بودم نمی بخشیدم چون لیاقت دوستی اونو ندارم ...
اگر هم ببخشه ...
نمیدونم با چه رویی تو چشماش نگاه کنم ...
نمیدونم آیا میشه پل های خراب شده را دوباره بسازم ...

برام دعا کنید ...

« شکست » نامه

و ان هنگام  ...
زمان به پایان خواهد رسید ...
چیزی در درونم به تاراج خواهد رفت ...
و زخم تیغش باقی خواهد ماند ...
و خون ...
و ادامه خواهد داشت ...
تا ان هنگام که ...
زمان به پایان خواهد رسید ...

...

نمیدونم شما خبر اون سگی که به دور از چشم خادمین حرم امام رضا داخل حرم شده و در چند متری ضریح مطهر به زوزه کشی و ناله پرداخته را شندیدین یا نه ؟ اگر نشنیدین متن خبر را اینجا بخونین !
بازتاب و تحلیلها شایعات و اراجیف عوام هم پس از این خبر بسیار جالبه !(با عرض معذرت از همه دوستان)
- میگن این سگ یه زن خرابکاری بوده که با چهره ارایش کرده وارد حرم شده بوده و بصورت این حیوان درامده !!!
- میگن توسط دوربینها که مسیر سگ را پیگیری کردند دیدند که این حیوان ابتدا بصورت یک زن بوده و پس وارد شدن به صحن های حرم تغیر قیافه داده !!!
- میگن صاحب سگ را پیدا کرده اند ولی در مورد این سگ چیزی نمی گوید !!!!!
- میگن شوهر(!!!!!!) این سگ گفته که این سگ همسر من بوده و بدلیل کارهایش به این روز افتاده !!!!
و ...
خدا میدونه فردا قراره چه اخبار دیگری پخش شود !!!!
انچیزی که تو تمامی این تحلیلها(!!!) مشترک است این است که همه در « زن » بودن این حیوان زبان بسته متفقند و بیشتر راوی تمام این شایعات هم خود زنان هستند و خود خانومها این شایعات را با اب و تاب تمام برای هم تعریف میکنند!!! 
تا کی زن ایرانی میخواد به دست خودش تیشه به فرهنگ و اصالت و منزلت خودشان بزنند ! (با عرض معذرت از بقیه)
تا کی ما قراره اجازه بدهیم ٬ دین ما ٬ مذهب ما ٬ اعتقادات ما با اینچنین شایعات و اراجیفی مورد حتک حرمت قرار بگیرد و خودمان جاهلانه انرا نشر دهیم ... قدرت و عظمت ائمه برایمان انکار نشدنی است ولی استفاده ازین قدرت و قداست برای بی احترامی ٬ توهین ٬ اتهام و ... به افراد گناهی نابخشودنی است ...
شاید اصل خبر جالب باشد ولی اصلا تعجب اور نیست ...
راستی اگه این حیوون زبان بسته زن بوده چرا تو قسمت مردونه حرم وارد شده !!!!!!!

دلم بدجوری واسه یه
تحول بزرگ ٬ یه کار بزرگ ٬ یه تغییر بزرگ ٬ یه جسارت بزرگ ٬
حتی یه شکست بزرگ
تنگ شده !!!!